روزي كه فهميدم شما گل پسر ي
خوب پسر گلم اومديم ايران و من تحت نظر دكتر سميعي بودم . واسم سونوگرافي نوشت تاببينيم جنسيت تو چيه و سلامتتو بررسي كنن
براي سونوگرافي رفتيم پيش دكتر قدوسي تو خيابون ميرداماد ، رفتم داخل مطب خوابيدم رو تخت و دكتر شروع كرد به سونوگرافي ، تقريبا
يك ديقه كه گذشت گفت : خوب ! پسره !! قربونت بشه ماماني تن تن دست و پا ميزدي ، باباتم كلي ذوق كرده بود ، خلاصه سلامتتم بررسي كرد و خداروشكر گفت سالمي و تپل مپل ، اومديم بيرون مطب نشستيم تا اقاي دكتر بنويسه نتيجه سونوگرافي رو، بابات سريع پريد بيرون و رفت بعد چند ديقه اومد و گفتم كجا رفتي گفت به بابا امير زنگ زدم و گفتم !!! خلاصه بعدشم من به مامان سيما زنگ زدم و گفتم مامان سالمه و پسره ! خلاصه از اونروز بود كه اسمت شد ، اردشير ، از قبل با بابات سر اسم توافق كرده بوديم ، عزيز دلم تو تمام زندگي مني ، راست
ميگن تا مادر نشي درك نميكني تمام عمرم وجودم عشقم تو شدي اردشير مامان ، البته بابات حسوده بهش نگياااا ... :)))
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی